برچسب : نویسنده : zahra faribande بازدید : 124
حافظ :
اگر آن ترک شیرازی؛به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم؛سمرقند ُ بخارا را
!!.........................................
صائب تبریزی جوابیه ای برای این بیت داد؛به این مضمون
.هرآنکس چیز؛میبخشد؛ز جان خویش؛میبخشد
نه چون حافظ که میبخشد؛سمرقند ُ بخارا را
!!اگر آن ترک شیرازی؛به دست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم؛سر ُ دست ُ؛تن ُ پا را
!!...........................................
شهریار؛شاعر شیرین زبان معاصر هم؛جوابیه ای برای جوابیۀ صائب
تبریزی نوشته به این مضمون
.هر آنکس چیز میبخشد؛بسان مرد؛میبخشد
!!نه چون صائب که میبخشد؛سر ُ دست ُ؛تن ُ پا را
!!سر ُ دست ُ؛تن ُ پا را؛به خاک گور؛میبخشند
!!نه بر آن ترک شیرازی؛که برده جمله دلها را
!!اگر آن ترک شیرازی؛به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم؛تمام روح ُ اجزا را
!!! ......برچسب : نویسنده : zahra faribande بازدید : 100
بارانی ارام......
اماطولانی
تادست دردست قطره هایش
وپابه پای نمناکی اش
تمام کوچه باغهارا
باپاهای برهنه قدم بزنم
من بغض کنم آسمان ببارد
آسمان بغض کند
من اشک ریزم
آن وقت هردو آرام می شویم.......
برچسب : نویسنده : zahra faribande بازدید : 91
يك شب مجنون نمازش را شكست
بي وضو در كوچه ي ليلا نشست
گفت يا رب از چه خارم كرده اي؟
بر صليب عشق دارم كرده اي؟
خسته ام زين عشق، دل خونم نكن
من كه مجنونم تو مجنونم نكن
مرد اين بازيچه ديگر نيستم
اين تو و ليلاي تو، من نيستم
گفت اي ديوانه ليلايت منم
در رگ پيدا و پنهانت منم
سال ها با جور ليلا ساختي
من كنارت بودم و نشناختي
عشق ليلا در دلت انداختم
صد قمار عشق يك جا باختم
كردمت اواره ي صحرا نشد
گفتم عاقل ميشوي اما نشد
سوختم در حسرت ياريت
غير ليلا بر نيامد از لبت
روز و شب او را صدا كردي ولي
ديدم امشب با مني گفتم بلي
مطمئن بودم به من سر ميزني
حال اين ليلا كه خارت كرده بود
درس عشقش بي قرارت كرده بود
مرد راهش باش تا شاهت كنم
صد چو ليلا كشته در راهت كنم
......برچسب : نویسنده : zahra faribande بازدید : 95
برچسب : نویسنده : zahra faribande بازدید : 93
برچسب : نویسنده : zahra faribande بازدید : 100
برچسب : نویسنده : zahra faribande بازدید : 89
برچسب : نویسنده : zahra faribande بازدید : 62
دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد
کرد.
جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است.
پیرزن گفت:اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود.
جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت داردپیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که
عیب بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به
درد نمی آورد
جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است.
پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود
و به او طمع نمی برد.
جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است.
پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون
برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد.
جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد.
پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستی عروس به این نازنینی،
این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد.
......برچسب : نویسنده : zahra faribande بازدید : 103
برچسب : نویسنده : zahra faribande بازدید : 107